وبلاگ رسمی روزنامه پیغام بروجرد

ساخت وبلاگ

نمی دانم چه شد؟ یکی آمد تورا ازرویاهایم چید وبرد تورا از خواب چشمانم جدا کردو برد تو همیشه رویایم بودی رویایی سبز اما یک فکر پریشان آمد وجای رویایت را گرفت اشک های ناتمام جای همه ی خنده هایم را گرفت نمی دانم چه شد؟ ولی آرزوی رسیدن به تو را، ازنهال آرزوهایم چید وبرد یکی آمد سایه تو را ازجاده ی زندگی ام شست ورفت نقش خیال عشق تو را از صفحه ی ذهنم پاک کرد و رفت یکی واژه های ناب را ازذهنم شنید شعرهایم را از سطوردفترها جمع کرد و برد یکی که نمی دانم غریبه بود یا آشنا حس لطیفم را ازدلم چید وبرد یکی که در سرزمین خاطره هایم پرسه می زد آمد وهمه خاطره هایم را با خودش برداشت وبرد حتی هنگام دلتنگی، اشکهایم را از لانه ی چشمانم ربود دستانم خیس تمنای با توبودن بود گرمی آتشی خیسی این تمنا را تبخیر کرد وبرد نمی دانم چه شد؟ یکی تورا از رویاهایم چید وبرد نت های زندگی ام را از لب گیتار دفتر آهنگ های ناب را ربود وبرد یک نفر پنجره ی احساسم را از گریه تر کرد ورفت سنگی برداشت، شیشه های دلم را شکست ورفت یک حس تلخ دردآور ، نفس لحظه هایم را گرفت به یک باره، دلم به قدر تمام دنیا گرفت تا آمدم چیزی بگویم، صدایم در بغض ثانیه ها شکست پل رسیدن  به تو درشب فاصله ها شکست دلم آفتابی بود اما یک نفر خورشید را از آسمان دلم چید وبرد داشتم در آسمان خیالم ستاره ها را برای چشمانت قسمت می کردم  یکی آمد وآسمانم را با همه ی ستارگانش چید وبرد + نوشته شده در شنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۷ ساعت 17:12 توسط ارغوان نقاشی  |  وبلاگ رسمی روزنامه پیغام بروجرد...
ما را در سایت وبلاگ رسمی روزنامه پیغام بروجرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arghavannaghashi1395o بازدید : 36 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 13:35